وعده حق به مهاجرين الى الله
خدا در قرآن، درباره اين گونه از مردم كه در دل اين همه فساد، نسبت به خدا و پيغمبر صلى الله عليه و آله زندگى خود را جهت دادند، مى فرمايد:
«وَ مَنْ يَخْرُجْ مِنْ بَيْتِهِ مُهاجِراً إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ يُدْرِكْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ» «1»
اين «عَلَى اللَّهِ» به زبان فارسى يعنى به گردن من است. خدا مى فرمايد: پاداش كسانى كه به طرف من و پيغمبر صلى الله عليه و آله جهت گيرى دارند، بر عهده خود من است.
خدا خلف وعده ندارد. وقتى عمر در دو مسير عبادت و خدمت هزينه مى شود، دربِ تجارتى با منافع ابدى، جاويد، خالد و هميشگى باز مى شود و انسان در ارتباط با آن منافع جاويد، از لذّت ها- نه يك لذت- برخوردار مى شود كه قابل بازگو كردن نيست. حتى شعاع بخشى از آن لذت هاى را در اين دنيا نصيب او مى كنند؛ لذت از خدا، انبيا، اعمال، عمر و عبادت. اين لذت ها شعاعى از آن لذت هاى بى نهايت است.
پيرمرد هشتاد ساله اى بود كه خيلى سخت راه مى رفت. به او گفتم: چرا اين قدر اوقات تلخى مى كنى؟ گفت: هوا را نگاه كردم- در كثرت چراغ ها به نظر مى زد كه صبح صادق دارد طلوع مى كند- گفتم: مگر چه چيزى را از دست دادى؟ گفت:
دارم دق مى كنم كه من هشتاد سال است كه نماز شبم ترك نشده، اما امشب اين نماز از دست من رفت. وقتى به او گفتم: هنوز دو ساعت به اذان صبح مانده است، از خوشحالى داشت پر مى زد.
اين لذت ها را به آدم مى چشانند كه واقعاً از عبادات لذت مى برد. از زحمات، كار كردن، رسيدگى به خانواده. كسل، غصه دار و رنجيده خاطر نيست. پير كه مى شود، باز براى عبادت و خدمت سر حال است.
پايكوبان، دست افشان مى روم تا بر سلطان خوبان مى روم
شعاعى از آن لذت هاى بى نهايت را به آدم مى چشانند:
«فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِيماً»
غير از اين كه پاداش اين ها بر عهده خودم است، در پرونده آنان نيز گناهى را نمى گذارم بماند. همه را مى آمرزم و رحمتم را نصيب آنها مى كنم.
اين پاداش براى زمانى است كه عمر در دو راه هزينه مى شود؛ عبادت و خدمت، كه انسان را به تجارتى با سودهاى بى نهايت وصل مى كند.
منبع:
ارزش عمر و راه هزينه آن،